دلم می خواهد
از روشنایی یک روز تا تاریکنای شب با تو زیر باران قدم بزنم..
دستم را در حلقه ی دستت محکم کنم و
آرام و با حوصله مختصات چاله های شهر را از بر شوم!
دلم می خواهد خیس، یخ کرده ، لرز گرفته ،اما عاشق
کنارت آرام بگیرم و عاشقتر شوم!!
اما...
موسیقی می خواند..جاده می رود..ابر می بارد..
و من...
با انگشت روی شیشه ی بخار گرفته نقش می زنم و
هنوز عاشقم!!
این نظر توسط من همیشه عاشقم در تاریخ 1391/9/3/5 و 15:36 دقیقه ارسال شده است | |||
<-CommentGAvator-> |
چرا اینطوری مینویسی دلم میخواد گریه کنم ولی چیکار کنم که نمیتونم ... دلم گرفته خیلی خیلی |